دنیای شاد در گرو فهم این نکته است: دنیای مطلوب من، صرفا شالودهی زندگی من است و نه زندگی دیگران!!
ما دو تصویر از دنیای مطلوب خود داریم:
۱- تصویر کم و بیش آرمانی
۲- تصویر فوقالعاده آرمانی
گاهی ما به تصاویر کم و بیش آرمانی خود رضایت میدهیم چون احتمال دستیابی دارد.
مثلا من قرار است فلوت بزنم ولی قرار نیست نوازندهی ارکستر شوم!
ما میتوانیم انتخاب کنیم افراد را در دنیای مطلوب خود جای دهیم! آنها را همانگونه که میپسندیم تصور کنیم! و البته میتوانیم انتخاب کنیم آنها را از دنیای مطلوبمان بیرون کنیم!
ما میتوانیم به جز خودمان، همهی افراد را از دنیای مطلوبمان حذف کنیم!
گاهی اوقات قرار دادن برخی اشخاص در دنیای مطلوب، برای سلامتی، خشنودی و رضایتمندی ما مضر است! و وقتی این کار را میکنیم، خودمان هم از این خطر آگاهیم! این اتفاق به یک دلیل میافتاد: چون احساس میکنیم حال ما با این افراد خوب است یا حداقل امیدواریم، اینگونه باشد!
داشتن احساس خوب از اشیاء هم به حضور افراد گره خورده است. مثلا داشتن خانه یا ماشین مجلل نیازمند کسی است که با او در لذت بردن شریک شویم!
همهی آن چیزی که از آن لذت میبریم، چه عروب خورشید، چه خانه مجلل و چه … زمانی برای ما خیلی خوشایند خواهد بود که همراه کسانی باشیم که دوستشان داریم و برای ما مهم هستند!
چون دنیای مطلوب خودمان را داریم، علاقمند هستیم که همه مثل ما زندگی کنند؛ یعنی دنیای مطلوبشان با دنیای مطلوب ما منطبق باشد؛ برای همین همواره در حال اثبات حقانیت و درستی نظرات خودمان هستیم!
و اگر افراد متقاعد نشوند، آزرده میشویم.
همیشه برای ترویج دنیای مطلوبمان از نزدیکان شروع میکنیم! و تلاش میکنیم آنها را متقاعد کنیم؛ چون برایمان مهم هستند!
گاهی برای اینکه دیگران را متقاعد کنیم، از خشونت استفاده میکنیم؛ مثل تروریستها
ممکن است با تهدید جدی افراد مجبور شوند چیزی را انتخاب کنند تا یکی از نیازهای اساسیشان تأمین شود؛ ولی این انتخاب تا زمانی که “زور” کارآمد باشد، جواب میدهد. تصاویر دنیای مطلوب با تهدید و زور در ذهن تغییر نمیکند.
آزادی ما در کنترل دنیای مطلوبمان است.
بچههای کم و سن و سال، معلم خود را بیشتر در دنیای مطلوب خود قرار میدهند تا دبیرستانیها! علت آن کنترل بیرونی در محیطهای بزرگتر است.
نوزاد در روزهای اول زندگی، دیگران را وادار میکند کار خود را رها کنند و به او بپردازند. نوزاد با آزمون و خطا، تفاوت احساس خوب و بد را میفهمد!
فرایند ارتباط کودک و مادر به گونهای پیش میرود که کودک برای خودش قدرت قائل شود که میتواند کارهایی را انجام دهد.
افرادی که در دنیای مطلوب ما قرار دارند، هر چه بیشتر به ما اجازه دهند کارهای خودمان را انجام دهیم، بیشتر و بهتر مراقبت کردن از خودمان را میآموزیم!
کودک که بزرگتر میشود کمکم آزمون و خطا میکند: بگذار ببینم چقدر میتوانم دیگران را مجبور کنم که برای من کار کنند!
و کمکم علاوه بر نیاز به بقا، برای ارضای سایر نیازها هم از پدر و مادر انتظار دارند.
در مهد کودک، کودک انطباق بیشتر دنیای واقعی و دنیای مطلوب را میشناسد!
پدر و مادر نقش مهمی در ایجاد دنیای مطلوب کودک دارند! بعضی از والدین برای دستیابی به جایگاه خاص در دنیای مطلوب کودک، با هم رقابت میکنند! و این اصلا وضعیت مناسبی برای کودک نیست!
گاهی با فشار زیاد به کودک، والدین را از دنیای مطلوب فرزندان بیرون میروند. راهکار بازشگت به دنیای مطلوب فقط یک چیز است: مهرورزی!
در سالهای نوجوانی و شروع قدرت جنسی، منازعه قدرت بین والدین و فرزندان بیشتر میشود.
به اعمال و آنچه نوجوانان انجام میدهند، دقت کنید! ولی به آنچه میگویند توجه نکنید!
کتاب تئوری انتخاب
ویلیام گلسر