یک فرد انتخاب کرده که خودش را افسرده کند، تا بتواند با رفتاری که مثلا همسرش انجام داده، کنار بیاید!
همهی آنچه از یک فرد از تولد تا مرگ سر میزند، یک رفتار است. همیشه به گونهای رفتار میکنیم که بیشترین و مؤثرترین کنترل را بر زندگی خود داشته باشیم.
کنترل مؤثر یعنی رفتاری که بتوانیم تصاویر موجود در دنیای مطلوب را به طور قابل قبولی برآورده سازیم!
چگونه میتوانیم با تغییر در انتخاب رفتارها، عوارض دردناک هر رفتار را کنترل کنیم؛ مثل عوارض انتخاب افسردگی
۱- تغییر خواستهها
۲- تغییر در اعمالی که انجام میدهیم
۳- تغییر هر دو
هر رفتار چهار مؤلفه دارد:
۱- فعالیت انجام دادنی
۲- فکر کردن
۳- احساس
۴- فیزیولژی (کارکرد بدن)
ما روی فعالیت و فکر کردن کنترل مستقیم داریم ولی روی احساس و فیزیولوژی به صورت نسبی کنترل داریم.
با انتخاب رفتار کوبیدن سر به دیوار، عوارض آن اجتنابناپذیر است: درد!
به جای این که بگوییم فردی افسرده شده است، بهتر است بگوییم که این فرد افسردگی کردن را انتخاب کرده است.
افسرده بودن یک رفتار منفعل است و ما قربانی آن هستیم. وقتی نارضایتی ایجاد میشود و ما کنترل مؤثر نداریمو ابتذدا عصبانی میشویم و سپس عصبانیت را کنار میگذاریم و افسردگی را انتخاب میکنیم.
ابراز خشم، یک رفتار کلی و دستورالعمل ژنتیکی است.
افسردگی کردن، جایگزین مناسبی برای خشم است. چرا که افسردگی کردن، نوعی اعتراض به وضع موجود و درخواست کمک بدون التماس است!
داروهای مخدر ممکن است باعث لذت شوند ولی خشنودی و رضایت به همراه ندارند.
کتاب تئوری انتخاب
ویلیام گلسر