مدیریت رئیسمأبانه چهار مؤلفه دارد:
۱- در تمام سطوح، رییس معیارهای کار قابل قبول را تعیین میکند و به ندرت با کسی مشورت میکند. کارمندان موظف به اطاعات هستند در غیر این صورت تنبیه میشوند.
۲- رییس به جای آنکه عملا نشان دهد کارمندان چطور کار را انجام دهند، صرفا دستور میدهند. به ندرت از کارمندان سؤال میپرسند که برای بهبود کارشان چه کار دیگری میتوانند انجام دهند؟
۳- رییس، یک سامانه ارزیابی طراحی میکند که معمولا کمیتها را شمارش میکند؛ مثل ساعات ورود و خروج، انضباط و … برای همین کارمندان در حد رفع تکلیف کار میکنند. و به شعارهایی که برای بهبود کیفیت در محل کار نصب شده، پوزخند میزنند.
۴- کارکنان نارضایتی خود را با پایین آوردن کیفیت کار نشان میدهند. در این حالت، تسویه حساب در لایههای مختلف با روش خصمانه صورت میگیرد. لبخند روی لبهاست و افراد زیرآب یکدیگر را میزنند.
یکی از ویژگیهایی که انسان را به نابودی کشانده است: آزمندی و حرص است.
افراد آزمند و حریص، این تصویر که خیلی بیشتر از دیگران، شایسته و سزاوار بیشتر داشتن هستند را در دنیای مطلوب خود جا دادهاند.
مدیریت راهبری:
نیروی انسانی مهم است؛ ما برای کارمندان ارزش قائل هستیم!
شبیه همهی ارتباطات دیگر، مدیریت بر اساس تئوری انتخاب میگوید باید از کاری که باعث دور شدن از کارمندان میشود، اجتناب کرد.
مدیریت راهبری، چهار مؤلفه دارد:
۱- مدیر، درگیر مسائل کیفی است. و با کارمندان برای بهبود کیفیت مشورت میکند.
۲- مدیر، همراه کارمندان به صورت عملی وارد کار میشود و آنچه انتظار دارد را انجام میدهد.
۳- وجدان کاری کارمندان بهترین شاخص برای حفظ کیفیت کار است. کیفیت بالا همواره به میزان اعتماد متقابل کارمندان و مدیران بستگی دارد. اعتماد، حلقهی گمشدهی مدیریت رییسمأبی است.
۴- کارمندان در موفقیت مجموعه شریک هستند. فضای کار دوستانه است و آموزش رکن مهمی برای ارتقای کیفیت سیستم محسوب میشود.
کارشکنی
کارمندان ناراضی در کمال احتیاط، جوری رفتار میکنند که کار مجموعه یا مراجعهکننده لنگ بماند. به بهانههای واهی کار را انجام نمیدهند.
کارمندانی که به آنها دستور داده میشود و شیوهی برخورد رییسمأبانه است، کارشکنی شیوهای ابتدایی و البته نامحسوس، پرهزینه و لذتبخش است. کارشکنیو تسویه حساب با رییس است!
کتاب تئوری انتخاب
ویلیام گلسر